گفتمش نقاش را از غربت زهرا بکش

گریه کرد و با قلم یک چادر خاکی کشید

گفتمش پس غربت زهرا کجای نقش بود

ناله کرد و زیر چادر غنچه ای پرپر کشید


جان فدای گریه های بی صدای فاطمه

سر نهم بر خاک پاک پر بهای فاطمه

دختر پاک رسول و قوت قلب علی

جان فدای آن شهید کربلای فاطمه

 امشب دل سنگ کوچه ها می گرید

یک شهر خموش و بی صدا می گرید

تشییع جنازه ی غریب زهراست

تابوت به حال مرتضی می گرید