صد چو من عاشق ، دلسوخته قربانی توست
قتل دلسوختگان ، شیوه ی بنیانی توست

هر که افتاد در ابروی "رادیکالی" تو
تا ابد در "خَم" اخم تو و زندانی توست

طاق ابروی تو ، يك "تابع پيوسته" شده
حول آن "نقطه"ی خالی ، كه به پيشانی توست

این که گفتم شده "مد" زلف تو ، چیزی ست که در
"جدول داده ی آمار و فراوانی" توست

همه در شهر دلم ، "تابع" ابروی تواند
دوره ی دولت زلف تو و سلطانی توست

آن "نمودار" كه با نبض رگم "رسم" شده
حاکی از حالت گیسوی پريشانی توست
  

  *********

من که "گنگم" تو ولی ، چون غزلی "گویا" باش
کاین غزل ریخته در پای تو ؛ ارزانی توست